ديشب ساعت سه و پنجاه و شش ديقه اومد خونه

انتخابش بين موندن و رفتن به هيئت رفتن به هيئت بود تا من بمونم و تموم دلخوريام .

بوي يه سبك زندگي داره مياد .من ميجنگم و جنگ من با وهاب نيست بلكه بين من و خودمه !دارم تلاش ميكنم  عليرقم تمام اشتباهاتش از عشقش مواظببت كنم  سخته دارم تو اين جنگ كم ميارم اما خودمو ميشناسم ادامه ميدم فعلا.

هنوز باورم نميشه شوهر جنتلمنم منو رها كرده و تو تنهاييم دارم غرق ميشم!.

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

انجمن توسعه دهندگان ایران ایران ورک مارکت اطلاعات تحصیلی کافه دوستـــــــــی|سرگرمی|عاشقانه|تفریحی اخبار تکنولوژی اشپزی angelaknjy2 log